سفارش تبلیغ
صبا ویژن
در گذشته مرا برادرى بود که در راه خدا برادریم مى‏نمود . خردى دنیا در دیده‏اش وى را در چشم من بزرگ مى‏داشت ، و شکم بر او سلطه‏اى نداشت ، پس آنچه نمى‏یافت آرزو نمى‏کرد و آنچه را مى‏یافت فراوان به کار نمى‏برد . بیشتر روزهایش را خاموش مى‏ماند ، و اگر سخن مى‏گفت گویندگان را از سخن مى‏ماند و تشنگى پرسندگان را فرو مى‏نشاند . افتاده بود و در دیده‏ها ناتوان ، و به هنگام کار چون شیر بیشه و مار بیابان . تا نزد قاضى نمى‏رفت حجّت نمى‏آورد و کسى را که عذرى داشت . سرزنش نمى‏نمود ، تا عذرش را مى‏شنود . از درد شکوه نمى‏نمود مگر آنگاه که بهبود یافته بود . آنچه را مى‏کرد مى‏گفت و بدانچه نمى‏کرد دهان نمى‏گشود . اگر با او جدال مى‏کردند خاموشى مى‏گزید و اگر در گفتار بر او پیروز مى‏شدند ، در خاموشى مغلوب نمى‏گردید . بر آنچه مى‏شنود حریصتر بود تا آنچه گوید ، و گاهى که او را دو کار پیش مى‏آمد مى‏نگریست که کدام به خواهش نفس نزدیکتر است تا راه مخالف آن را پوید بر شما باد چنین خصلتها را یافتن و در به دست آوردنش بر یکدیگر پیشى گرفتن . و اگر نتوانستید ، بدانید که اندک را به دست آوردن بهتر تا همه را واگذاردن . [نهج البلاغه]
 
جمعه 86 شهریور 9 , ساعت 11:53 عصر

تشیع مکتب محبّت وعشق

از بزرگترین امتیازات شیعه برسایر مذاهب این است که پایه

وزیربنای اصلی آن محبت است .از زمان شخص نبی اکرم که این

مذهب پایه گذاری شده است زمرمه محبّت و دوستی بوده است .آنجا

که در سخن رسول اکرم جمله ی «عَلیُّ وَ شیعَتُهُ هُمُ الفائِزون»را

می شنویم ,گروهی را در گرد امام علی می بینیم که شیفته او و گرم

او و مجذوب اومی باشند. از این رو تشیع مذهب عشق و شیفتگی

است . تولاّی آن حضرت مکتب عشق و محبّت است . عنصر محبّت

در تشیع دخالت تام دارد. تاریخ شیعه با نام یک سلسله از شیفتگان

و شیدایان و جانبازان سر از پا نشناخته توام است .

حضرت علی همان کسی است که در عین اینکه برافرادی حد الهی

جاری می ساخت و آن ها را تازیانه می زد و احیاناً طبق مقررات

شرعی دست یکی از آن ها را می برید ؛باز هم از او رو بر نمی تافتند

و از محبتشان چیزی کاسته نمی شد . او خود می فرماید :

اگر با این شمشیرم بینی مومنی را بزنم که با من دشمن شود ,

هرگز دشمنی نخواهد کرد و اگر همه ی دنیا را بر سر منافق بریزم

که مرادوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت .زیرا که این

گذشته و بر زبان پیغمبر امّی جاری گشته است که گفت :

یا علی !مومن تو رت دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمی دارد .

 

علی (ع)مقیاس و میزانی است برای سنجش فطرت انسانها

آن که فطرتی سالم و سرشتی پاک دارد از وی نمی رنجد ولو اینکه شمشیرش

 براو فرود آید,و آن که فطرتی آلوده دارد به او علاقه مند

, نگردد   ولو اینکه احسانش کند چون علی

 

.جز تجسم حقیقت چیزی نیست

 

مردی از دوستان امیرالمومنین که با فضیلت و ایمان بود

متاسفانه مرتکب لغزشی شد ه بود که باید حد بر وی جاری می شد

امیر المومنین پنجه دست او را برید .آنرابه دست چپ گرفت

قطرات خون می چکید و او می رفت. ابن الکوّاء,که یک خارجی

 آشوب گر بود خواست از این جریان به نفع حزب خود و علیه علی (ع)

استفاده کند . با قیافه ای ترحم آمیز جلو رفت و گفت:

دستت را کی برید؟پاسخ داد:پنجه ام را برید سید جانشینان

پیامبران,پیشوای سفید رویان قیامت,ذی حق ترین مردم نسبت

به مومنان ,علی بن ابی طالب امام هدایت ....پیشتاز

بهشت های نعمت ,مبارز شجاعان ,انتقام گیرنده از

جهالت پیشگان ,بخشنده زکات...رهبر راه رشد و کمال,

گوینده گفتار راستین و صواب ,شجاع مکی و بزرگوار با وفا.

ابن الکوّاءگفت:وای بر تو !دستت را می برد و اینچنین

ثنایش می گویی ؟گفت : چرا ثنایش نگویم ؟حال اینکه دوستی اش

 با گوشت و خون من در آمیخته .به خدا سوگند که نبرید دستم

 را جزبه حقی که خداوند قرار داده ست . این عشق ها

وعلاقه ها که ما ینچنین در تاریخ علی و یاران وی

می بینیم مارا به مساله محبت و عشق و آثار آن می کشاند .(*)

 

*_جاذبه و دافعه علی (شهید مطهری)



لیست کل یادداشت های این وبلاگ